سفارش تبلیغ
صبا ویژن
محبوب ترینِ مردم نزد خداوند در روز قیامت و آن که [از دیگران] به خدا نزدیکتر است ، پیشوای دادگر است. [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
 
سه شنبه 87 مهر 2 , ساعت 7:29 صبح

قرار بود از مدینه خارج بشیم،قرار بود از مسجدالنبی خداحافظی کنیم و با لباس احرام بریم به مسجد شجره تا اونجا محرم شیم.همه با لباسای احرام عین افراد کفن پوش توی لابیه هتل جمع شده بودن،مداحی "مدینه شهر پیغمبر "داشت پخش میشد.داشتم ناباورانه به اطراف نگاه میکردم.باور ترک کردن مسجدالنبی و بقیع هنوز برام هضم نشده نبود.یه دفعه زدم زیر گریه،تا حالا همچین حالیو نداشتم   وارد اتوبوس شدیم که به سمت مسجد شجره حرکت کنیم

هنوز هیچ کدوم به اتفاقی که قرار بود برامون بیفته فکر نکرده بودیم،تنها چیزی که میدونستم این بود که بعد از محرم شدن نباید تو آیینه نگاه کنم یا نباید مو بکنم و غیره؛اما قرار بود بمیرم یعنی قرار بود مردن رو یک بار تجربه کنم البته مردن که نه قرار بود صحرای محشر رو با هم تمرین میکردیم!با لباسای کفن مانند وارد مسجد شدیم

اونجا هم بدتر موقعی که می خواستیم محرم بشیم وقتی همه فریاد میزدیم "العفو" گناهام مثل فیلم از جلوی چشمام رد میشدن و گریه چه کارساز بود برای حال معنوی!

 بعداز نماز مغرب به سمت مکه حرکت کردیم وقتی به هتل رسیدیم اتاقارو تحویل گرفتیم و به سمت مسجد الحرام حرکت کردیم.وارد مسجد که شدیم به جایی رسیدیم که روحانی گفت سرها پایین!این مدتی که سرم پایین بود شاید بدترین لحظات عمرم بود مثل افراد کورو کر داشتم میرفتم و قرار بود تا چند لحظه بعد خدارو ببینم داشت باورم میشد که مردم و قراره الان پیش خدا محاکمه بشم.میترسیدم تا اینکه صدا اومد سرها بالا...لحظه عجیبی بود صد ها نفر به دور خانه خدا میگشتن و قرار بود ما هم به اونا بپیوندیم.وقتی فکر کردم اون دنیا هم مثل اینجا همه به دور خدا جمع میشن و محاکمه میشن وحشت کردم

.وارد مروه شدیم و به سمت صفا حرکت کردیم به سمتی که فلش زده بود "الی مطاف"حرکت کردیم.

به نظرم حتی کافران هم در این اولین نگاه به گریه میوفتند بعد سراغ اعمال حج رفتیم اخه خیلی سخته توی احرام بمونی باید تا صبح نشده تمومش میکردم

<**عکس...**>قستاصقث

 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ